پاسخی به "حزب کمونیست ایران"
پیرامون طرح
"شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" (١)
على جوادى
اخیرا رفیق کاوه دادگری از فعالین "حزب کمونیست ایران" در نشریه جهان امروز شماره ۲۹۳ به نقد طرح حزب اتحاد کمونیسم کارگری پیرامون "شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" پرداخته است. جوهر تزهای مندرح در این مقاله به قرار زیرند:
- آلترناتیو سوسیالیستی در جنبش کمونیستی ایران یک پدیده معرفه و آشنا است و حتی "عقب مانده ترین و ناآگاه ترین اقشار جامعه ... با آن آشنا و دست به گریبان بوده است." بعلاوه نقد منصور حکمت از چپ سنتی در مبحث "حزب و قدرت سیاسی" و اینکه کمونیسم باید "اشتهای" تصرف قدرت سیاسی را داشته باشد٬ "مطلبی غریب و فاقد حقیقت است."
- برخلاف ادعای حزب اتحاد کمونیسم کارگری همواره کمونیستها هدفشان از سرنگونی رژیم اسلامی استقرار حکومت کارگری و سوسیالیستی بوده است.
- طرح "شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" گامی به جلو در تحولات سیاسی حاضر نیست. بعلاوه حکومت کارگری- سوسیالیستی را "بدون حضور و دخالت مستقیم طبقه کارگر ممکن نیست!"
- در شرایط کنونی حیاتی ترین وظیفه کمونیستها در پیشبرد امر مبارزه طبقاتی "اتحاد عمل" چه در پایین و چه در بالا است. چه "اتحاد عمل" گرایشات رادیکال درون جنبش کارگری و چه اتحاد عمل سازمانها و احزاب چپ و کمونیست.
در این یادداشت در ابتدا به صورت ظاهر استدلالات ارائه شده می پردازیم و سپس اهداف واقعی و ناگفته مندرج در این پاسخ را مورد بررسی قرار میدهم. بخش بعدی مقاله به نقد پایه ای تر بندهای ۳ و ۴ این نوشته می پردازد.
١- ادعای "حزب کمونیست ایران" مبنی بر اینکه آلترناتیو سوسیالیستی در جنبش کمونیستی ایران یک پدیده معرفه و آشنا است" فاقد هرگونه ارزش و اعتبار سیاسی و تاریخی در مبارزه برای یک نظام آزاد و برابر و مرفه٬ یک نظام سوسیالیستی مبتنی بر نابودی کار مزدی و استثمار انسان و لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و توزیع کالاهای مورد نیاز٬ در جامعه است. تاریخ اولیه این جریان بهیچوجه گواه چنین ادعاهایی نیست. واقعیت این است که نفس اینکه جریانی مانند کومه له امروزی در قامت چنین ادعایی ظاهر میشود خود حاصل تلاشهای بسیار جنبش مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری است.
رجوع مختصری به تاریخ این جریان نشان میدهد که چگونه این جریان متاثر از مبارزه تعیین کننده مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری در نقد چپ پوپولیست و سنتی به تدریج و لنگان لنگان به نقد این چهارچوبهای فکری سیاسی آنهم بطور درهم شکسته و نیم بند کشیده شده است. تاریخ کومه له پیش از "حزب کمونیست ایران" اتفاقا به لحاظ سیاسی نشانگر این است که این جریان یکی از سنتی ترین و پوپولیست ترین گرایشات موجود در چپ دوران "انقلاب ۵۷" در ایران است. آیا این رفقا چنین تاریخی را اکنون انکار میکنند؟ تلاش برای غلبه بخشیدن بر این هدف که کمونیستها برای جامعه ای آزاد و برابر و مرفه و سوسیالیستی مبارزه میکنند محصول یک دوره تلاش کمونیستی و بطور مشخص مدیون مبارزه هدفمند منصور حکمت است. رهبران کومه له امروز اگر به حقیقت پایبندند باید به این واقعیت تاریخی اذعان کنند.
٢- پیش از منصور حکمت٬ تا به استقرار سوسیالیسم در سنت رایج در چپ و کمونیسم ایران برمیگردد٬ مساله ای در دستور روز نبود بلکه پدیده ای متعلق به آینده ای دور دست بود. آینده ای به همان اندازه دست نیافتنی. مطلوب اما به همان اندازه غیر قابل حصول. این تلاش کمونیسم کارگری و مشخصا منصور حکمت بود که تلاش برای استقرار سوسیالیسم را بعنوان یک نظام مطلوب و عملی در همین دوره و شرایط و در پس همین تحولات سیاسی در بخشهای وسیعی از تفکر و ذهنیت چپ جامعه تثبیت کرد. به این اعتبار رفقای "حزب کمونیست ایران" اگر مدعی اند که تلاش برای سوسیالیسم یک خصلت داده شده چپ است٬ چنین موقعیتی را پیش از هر چیز کمونیسم ایران مدیون تلاشهای کمونیسم کارگری و منصور حکمت است و رفقای "حزب کمونیست ایران" لازم است که از این تلاشها قدردانی کنند. "سوسیالیسم فوری" یک مشخصه و ویژگی جنبش کمونیسم کارگری است در صورتیکه سوسیالیسم در آینده ای دور دست یک ویژگی چپ سنتی و پوپولیست. حزب کمونیست ایران از این ویژگی مستثنی نیست.
٣- رفقای "حزب کمونیست ایران" تا آنجا در پلاتفرم های سیاسی خود بحث کرده اند خواهان استقرار فوری و بلاواسطه یک حکومت کارگری و سوسیالیستی نیستند. بلکه بر عکس حکومتهای موقت و انقلابی ای را مد نظر دارند که می بایست "راه رسیدن" و یا "راه گذار" به سوسیالیسم را "هموار" کند. اقتصاد در حکومت مورد نظر این دوستان کماکان یک اقتصاد سرمایه داری است. ریشه و بنیادهای نفرت انگیز کار مزدی و استثمار کماکان پابرجاست. از رو این وظیفه کماکان در مقابل کمونیسم کارگری قرار دارد که پرچم "سوسیالیسم فوری" را در جنبش چپ و کمونیستی در ایران همه گیر کند.
۴- نتیجتا ادعای این رفقا مبنی بر معرفه بودن آلترناتیو سوسیالیستی یک تلاش نه چندان غیر خوشایند در خلط مبحث در این زمینه است. سوسیالیسم علی العموم امر معرفه ای است٬ حتی برای جریانات توده ایستی – اکثریتی٬ اما مساله بر سر استقرار فوری آن در پس سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی است. آیا این تلاش هم امر معرفه ای است؟
رفقای حزب کمونیست ایران آنطور که در تیتر مقاله شان آمده است مدعی اند که ""پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" بدون حضور دخالت مستقیم طبقه کارگر ممکن نیست!"
در اینجا ابتدائا باید به دو مساله اشاره کرد: اولا تفاوت مسائل و اقداماتی که در دستور شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی قرار میگیرد با اقدامات و مسائلی که بمنظور پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی باید در دستور قرار بگیرد٬ کدام است؟ دوما مساله چگونگی نقش و حضور طبقه کارگر در حکومت آتی.
یکم: نویسنده "حزب کمونیست ایران" با یک چرخش قلم و یا "بی دقتی فرویدی" شورای پایه گذاری را به "پایه گذاری" تبدیل میکند و سپس به صدور احکامی در این زمینه می پردازد. اما تفاوت چیست؟ و نویسنده مقاله چه اهدافی را از این لغزش فرویدی دنبال میکند؟ واقعیت این است که مجموعه مسائل٬ اقدامات و تلاشهایی که از نقطه نظر ما در دستور "شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" قرار میگیرد با آنچه پس از تصرف قدرت سیاسی توسط کمونیسم و کارگر بمنظور "پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" در دستور قرار میگیرد٬ متفاوت است. یکی پیش زمینه ها و مطلوبیت یک انتخاب چپ و از پایین را در جامعه تسهیل و هموار میکند دیگری در عمل خود حکومت را پایه گذاری میکند و ارگانهای حکومت شورایی را شکل میدهد. این دو مفاهیم در عین حالیکه به هم مرتبط هستند در عین حال از هم مجزا هم هستند. در شرایط کنونی٬ در شرایطی که کماکان رژیم اسلامی سرمایه بر سرنوشت و مقدرات جامعه حاکم است مسلما حرفی از "پایه گذاری" عملی حکومت کارگری٬ تشکیل ارگانهای حاکمیت و قرار گرفتن قدرت سیاسی در جامعه در دست این ارگانها نمیتواند در میان باشد. اما در عین حال زمانیکه ما شوراهای کارگری و شوراهای محلات را شکل میدهیم در عین حال داریم "نطفه های" حکومت شورایی آتی که باید جایگزین حکومت اسلامی شود شکل میدهیم. شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی هم چنین نقشی را ایفا میکند. در عین حال اینکه این چنین شورایی خود حکومت کارگری و ارگانهای آن نیست اما شورایی است بمنظور پیشبرد امر مقبولیت و مطلوبیت آلترناتیو کارگری – سوسیالیستی در جامعه. کمونیسم و کارگر در جامع ایران موظف است که تصویر روشنی از محورهای آلترناتیو حکومتی خود به جامعه ارائه دهد و تلاش کند که بر محور این آلترناتیو و در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی نیرو گرد آوری کند.
دوم: مساله نقش و جایگاه طبقه کارگر در استقرار حکومت کارگری – سوسیالیستی در ایران پس از حکومت اسلامی. این مقوله به طور بارزی صف کمونیسم کارگری را از صف نیروهای چپ سنتی مجزا میکنند. مساله چیست؟ تفاوتها کدامند؟ پیش از پرداختن به این مساله باید به ذکر نکاتی پرداخت. حکومت کارگری از نقطه نظر کمونیسم کارگری "حکومت کارگران" نیست. در این زمینه منصور حکمت در سمینارهای کمونیسم کارگری بطور مفصل بحث کرده است. حکومت کارگران حکومت صنف کارگران است. از قرار در ذهن طرفدارانش حکومتی است که کارگران باید به جای رژیم اسلامی قرار دهند. اما این چنین مقوله ای کوچکترین ربطی به کمونیسم کارگری و مارکس ندارد. از نقطه نظر مارکس حکومتها بر مبنای خصلت طبقاتی و اجتماعی خود دسته بندی و کلاسه میشوند. همانطور که حکومت بورژوازی الزاما حکومت بورژواها به معنای اخص کلمه نیست٬ حکومت کارگری هم الزاما حکومت کارگران نیست. بلکه حکومتی است که کمونیسم و کارگر برای نابودی جامعه طبقاتی و استثمارگر سرمایه داری موجود به آن نیازمندند. حکومت کارگری٬ حکومتی برای تداوم سلطه صنف کارگران نیست. بلکه برعکس حکومتی برای نابودی مناسبات کارمزدی و طبقات و به همین اعتبار نابودی سرمایه و کارگر بمثابه طبقات موجود در جامعه است. یک ویژگی مهم حکومت کارگری تلاش برای آزادی جامعه و بشریت است و نه تلاش برای تثبیت سلطه طبقه خاص در جامعه. حتی اگر این طبقه طبقه کارگر باشد.
بعلاوه حکومت کارگری در سطح ساختار سیاسی خود حکومتی مبتنی بر شوراهای مردم در جامعه است. شوراهایی که هم بمثابه قانونگذار و هم بمثابه مجری قانون عمل میکنند. به این اعتبار این حکومت فقط حکومت شوراهای کارگری هم نیست. حکومت شوراهای مردم در جامعه ای است که استثمار غیر قانونی است. هدف فعالیت اقتصادی در جامعه نه تولید برای سرمایه و سرمایه دار بلکه رفع نیازمندیهای متنوع و گسترده انسانها است. اما تردیدی نیست که چنین حکومتی به هر درجه که طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته تر و تحزب یافته تر باشد از شرایط آسان تری برای پیشبرد و سازماندهی جامعه کمونیستی برخوردار است.
مسلما حضور و دخالت کمونیسم و کارگر و شوراهای کارگری در پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی یک واقعیت انکار ناپذیر است. و هر درجه که طبقه کارگر سازمانیافته تر و تحزب یافته تر باشد راحت تر میتوان امر استقرار عملی حکومت کارگری را به پیش برد. اما مساله برای نیروهای چپ سنتی اینجاست که این نیروها از "حضور و دخالت مستقیم طبقه کارگر" عملا یک تابو و مانع غیر قابل عبور ساخته اند که اصولا قابل اندازه گیری نیست. تز "حضور و دخالت مستقیم طبقه کارگر" در نزد این جریانات روی سکه دیگر "طبقه کارگر آماده نیست" است. همانطور این جریانات در واقع "بی اشتهایی" خود برای تصرف قدرت سیاسی را به پای ناآمادگی طبقه کارگر می نوشتند٬ جریان حزب کمونیست ایران هم عدم علاقه و اشتهای خود به کسب قدرت سیاسی در ایران را به مساله "حضور و دخالت مستقیم" طبقه کارگر گره میزند. اگر از این جریان بپرسید که چه میزان حضور و دخالت مستقیم کارگر در این پروسه این مجوز را به عنوان "والیان" طبقه میدهد که تلاش همه جانبه ای برای تحقق حکومت سوسیالستی به پیش برده شود. این واقعیت مساله است. عدم ناآمادگی طبقه کارگر٬ حضور و دخالت مستقیم طبقه کارگر٬ بهانه هایی هستند که در راه قدرت گیری کمونیسم و کارگر و تحکیم آلترناتیو سوسیالیستی کارگری قرار دارد و باید نقد و کنار زده شوند. *
ادامه دارد.